علوم تجربی (بصری):
قرآن كتاب هدایت است:
یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ[1] یعنی:ای مردمان! از سوی پروردگارتان برای شما اندرزی (جهت رهنمود زندگی) و درمانی برای چیزهائی كه در سینهها است (همچون كفر و نفاق و كینه و ستم و دشمنی و با حق و حقیقت) آمده است (كه قرآن نام دارد) و هدایت و رحمت برای مؤمنان است.
قرآن نوری است كه پیش روی انسان را روشن میكند تا در مسیر عبودیت به بیراهه نرود و راه را از چاه تشخیص دهد:
یا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا یبَینُ لَكُمْ كَثِیراً مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنْ الْكِتَابِ وَیعْفُو عَنْ كَثِیرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنْ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِینٌ * یهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنْ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَیخْرِجُهُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ[2] یعنی:ای اهل كتاب! پیغمبر ما (محمد) به سوی شما آمده است. بسیاری از چیزهایی را برایتان روشن میسازد كه از كتاب (تورات و انجیل) پنهان نمودهاید، و از بسیاری از چیزها (و مطالبی كه پنهان ساختهاید و فعلاً مورد نیاز نیست) صرف نظر مینماید. از سوی خدا نوری (كه پیغمبر است و بینشها را روشنی میبخشد) و كتاب روشنگری (كه قرآن است و هدایت بخش مردمان است) به پیش شما آمده است... * خداوند با آن (كتاب) كسانی را به راههای امن و امان (از ترس و هراس دنیا و آخرت) هدایت میكند كه جویای خشنودی او باشند و با مشیت و فرمان خود، آنان را از تاریكیهای (كفر و جهل) بیرون میآورد و به سوی نور (ایمان و علم) میبرد، و ایشان را به راه راست رهنمود میشود... .
این قرآن هدایتگر، برای تبیین هدایتش به شیوههای مختلف عقل و روان انسانهارا مورد خطاب قرار میدهد. از جملهی این شیوهها، اشاره به مجموعه قوانینی است كه پس از قرنها در علوم تجربی، شناخته شده و پذیرفته شدهاند. بنابراین هدف اصلی از این اشارت نگاه هدایتی و پرورشی به موضوع است. سپس این اشارات بُعد دیگری پیدا میكند و آن مورد خطاب قرار دادن و متوجه كردن فطرت انسانهامبنی بر این است كه این كلام نمیتواند تراوشات ذهن انسانی باشد:
إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعَالَمِینَ * وَلَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ[3] یعنی:این قرآن، چیزی جز پند و اندرز جهانیان (و مایهی بیداری جملگی ایشان) نمیباشد... * و خبر آن را بعد از مدت زمانی خواهید دانست ( و به زودی صدق وعد و وعید و راستی و اخبار و گفتار قرآن را هم در این جهان و هم در آن جهان خواهید دید)... .
مطلب اصلی این است كه پیامبرr در آن شرایط خاصی كه قبلاً توضیح دادیم، پرورش یافت، حال اگر این كلام از خود ایشان باشد، چگونه برای تبیین موضوع هدایت سخن از قوانینی به میان میآورد كه بشر قرنها بعد و تنها با پیشرفت دانش و تجربهی بشری و با كمك ابزارهای پیشرفتهی ساختهی انسان، پرده از آن قوانین بر میدارد و آنها را كشف میكند؟
آیا این بزرگترین دلیل بر این حقیقت نیست كه این كتاب از جانب كسی آمده كه خود، هستی قانونمند را آفریده؟ و آیا بیان این امر فراتر از توانایی انسانی نیست كه از آن خبر میدهد؟
با ارائهی مقدمهی فوق و تبیین هدایتگری قرآن به بحث اعجاز علمی قرآن میپردازیم و در این راه به ذكر نمونههایی خواهیم پرداخت.
اعجاز علمی قرآن:
منظور از اعجاز علمی این است كه در قرآن آیات زیادی وجود دارد كه با صراحت كامل از مسایل علمی بحث كردهاند كه پس از گذشت 1400 سال و پیشرفت و تكامل عقلی و علمی انسان، دانشمندان با زحمات و كوششهای بیدریغ از آنها پرده برداشتهاند. این در حالی است كه صاحب این پیام و آورندهی این كتاب شخصی بیسواد و درسنخوانده است. ما هیچگاه قرآن را یك كتاب علمی نمیدانیم تا آیات قرآن را نظریات علمی بنامیم و اصلاً هدف و رسالت قرآن چیزی دیگر است و آن هدایت و راهنمایی بشر است و آیات قرآن را با نظریات و تئوریهای علمی تأویل نمیكنیم. قرآن بالاتر از آن است كه آن را همردیف و مساوی با نظریات علمی بدانیم. اگر از این آیات كه مضامین و محتوی ظاهری آنها كشف یك حقیقت علمی است، بحث میكنیم، به خاطر این است كه این كتاب از زوایای متعدد و مختلف و به نسبتهای كم یا زیاد اعجاز خودش را به انسان اثبات میكند و یكی از گوشههای اعجاز قرآن، اعجاز علمی آن است. شاید نتوان كتابی را در جهان یافت كه در آن به اندازهی قرآن كریم بر تعقل، تفكر و علم دوستی تأكید كرده باشد. در این كتاب، بیش از 770 بار علم، 280 بار از تذكر و ذكر، 185 بار گوش دادن و توجه كردن، 49 بار از عقل، 19 بار از ژرف اندیشی و تفقه، 18 بار از فكر كردن، 8 باراز برهان،132 بار از تبیین و بینه، 114 بار از حكمت و مشتقات آنها و نیز دهها كلمهی دیگر مانند قلم و كتاب كه به تفكر و علم مربوط میشوند، نام برده شده است. همچنین آیات متعددی در نكوهش جهل، غفلت و تعقل نكردن وجود دارد. ما در اینجا به برخی از آیات اشاره میكنیم كه اكنون به عنوان نظریات و یا قوانین علمی پذیرفته شدهاند.
الف) حركت و گردش زمین:
قرآن زمین را در كمال صراحت به «ذلول» (شتری كه آهسته و هموار حركت میكند و سوار خود را نمیاندازد) تشبیه كرده و میفرماید:
هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَكُمْ الأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِی مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَإِلَیهِ النُّشُورُ[4] یعنی: او كسی است كه زمین را رام شما گردانید. در اطراف و جوانب آن راه بروید. از روزی خدا بخورید. زنده شدن دوباره در دست اوست.
سپس در جایی دیگر تشبیه را به نوعی دیگر بیان كرده و میفرماید:
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِی تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ[5] یعنی: كوهها را میبینی و میپنداری كه ثابت هستند در حالی كه آنها حركت میكنند، همانند ابرها.
بالاخره در جای دیگر میفرماید:
الَّذِی جَعَلَ لَكُمْ الأَرْضَ مَهْداً[6] یعنی: كسی كه زمین را برای شما گهواره قرار داد.
همچنین در جای دیگری میفرماید:
أَلَمْ نَجْعَلْ الأَرْضَ كِفَاتاً[7] یعنی: آیا زمین را «كفات» قرار ندادیم كه همه چیز را از زنده و مرده دربر میگیرد.
برای «كفات» در كتاب لغت معنی صریح نوشته شده است كه بدین صورت است: كفات مصدر است به معنی پرواز سریع كه پرنده از شدت سرعت برای حفظ اعتدال خود بال و پرش را جمع میكند. این جمع كردن بال و پر از شدت سرعت را كفات گویند. و در نهایت كلام اینكه آیا زمین را به صورت پرندهای سریعالسّیر نیافریدیم.
ب) نفوذ در آسمانها:
پیش از این كه نظریات گالیله و كُپرنیك دربارهی ستارگان و فضا مطرح شود، دانشمندان پیرو این نظریه بودند كه آسمانها مانند لایههای پیاز روی هم قرار گرفته و زمین در مركز آنها قرار دارد. آنان معتقد بودند كه این لایهها غیر قابل نفوذند ونمیتوان از آسمانی به آسمان دیگر رفت.
در همین موقعیت، قرآن كریم نفوذ در آسمانها را ممكن میشمارد اما میفرماید كه این نفوذ، نیازمند نیرویی مسلط است. پس، ابتدا باید این نیرو و ابزار را فراهم ساخت و آنگاه به نفوذ در آسمانها پرداخت.
یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ إِنْ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ فَانفُذُوا لا تَنفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطَانٍ[8] یعنی:ای گروه پریها و انسانها! اگر میتوانید از نواحی آسمانها و زمین بگذرید، بگذرید، و لیكن نمیتوانید بگذرید مگر با قدرت عظیم (مادی و معنوی)....
ج) زوجیت در تمام موجودات عالم:
در قرآن كریم، سورهی ذاریات آیهی 49 آمده است كه:
وَمِنْ كُلِّ شَیءٍ خَلَقْنَا زَوْجَینِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[9] یعنی:از هر چیزی زوج آفریدیم، شاید به یاد خدا آیید.
اكتشافات علمی جدید در قرون اخیر نشان داده است كه ماده در تحلیل نهایی به كوچكترین جزء ساختمانی خود كه اتم نامیده میشود، میرسد. اتمها ذرات بسیار ریز و كوچكی هستند كه جز با چشم مسلح دیده نمیشوند. سالها تصور میشد كه دیگر از اتم كوچكتر وجود ندارد و نمیتوان آن را شكافت. اما بالاخره پرده از راز اتم برداشته شد و اتم نیز خود از اجزای كوچكتری بهنام هسته و الكترون كه به دور هسته میگردند، درست شده است. آنچه در داخل هسته قرار دارد، پروتون نامیده میشود. در نهایت میتوان گفت كه اتم از دو جزء «الكترون و پروتون» تشكیل شده است و چون هر چیزی از اتم درست شده، پس تمام جهان از اتم درست شده و اتم نیز از زوج الكترون و پروتون. پس تمام عالم بر اساس زوجیت بنا نهاده شده است. قرآن گذشته از زوجیت كل عالم، زوجیت در گیاهان و سایر جاندران از جمله انسان را نیز به صراحت بیان كرده است.[10]
د) جمع كردن سر انگشتان:
اگر بشر چند دهه قبل به این نتیجه میرسد كه خطوط سرانگشتان تمامی انسانهابا همدیگر متفاوت است، قرآن كریم 1400 سال پیش به این نكتهی ظریف اشاره میكند و میفرماید:
أَیحْسَبُ الإِنسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ * بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَنْ نُسَوِّی بَنَانَهُ[11] یعنی:آیا انسان میپندارد كه ما استخوآنهای (پوسیده و پراكندهی) او را گرد نخواهیم آورد؟ * آری (آنها را گرد میآوریم) ما حتی میتوانیم سر انگشتان او را (كه یكی از دقائق اندام بدن است) كاملاً همسان خودش بیافرینیم (و به حال اول بازگردانیم).
هـ) مانع قرار دادن بین دو دریا:
مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ * بَینَهُمَا بَرْزَخٌ لا یبْغِیانِ * فَبِأَی آلاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ[12] یعنی:دو دریای (مختلف شیرین و شور، و گرم و سرد) را در كنار هم روان نموده و مجاور یكدیگر قرار داده است... * اما در میان آن دو مانعی است كه نمیگذارد یكی با دیگری بیامیزد و سركشی كند... * پس كدام یك از نعمتهای پروردگارتان را تكذیب و انكار میكنید؟!
برای تفهیم بهتر آیهی فوق، توضیح بیشتری عرضه خواهیم كرد. كلمهی «البحر» هنگامی كه به صورت مطلق - نه مقید در وصف حالتی مثل عَذْب به معنی شیرین و گوارا - به كار میرود به دریای شور اطلاق میشود و دو دریایی كه با هم تلاقی و امتزاج پیدا میكنند هر دو شورند نه یكی شیرین و دیگری شور. كلمهی «برزخ» به معنی مانع است و این مانع در دریا عبارت است از دیوارهای از آب كه تعادل بین دو دریا را حفظ میكند. «بغی» یا «طغیان» به معنی تجاوز از حد و طغیان بین دو مانع عبارت از غالب شدن ویژگیهای یكی بر دیگری است.
در حال حاضر میدانیم كه دریاهای آب شور همه یك دریا نیستند و هر كدام از آنها با هم تفاوت دارد مانند دریای سرخ، دریای سفید، دریای آتلانتیك و نیز دریاهایی كه در یك اقیانوس قرار دارند كه هر كدام با دیگری فرق میكند. مثلاً: میبینیم كه درجهی یك دریا با دیگری فرق میكند یا این كه میزان غلظت و شوری آنها یا موجودات زنده و اكوسیستمهای موجود در آنها و قابلیت تركیب با اكسیژن در آنها هر یك با دیگری فرق میكند. اما برزخ و پردهای كه بین آنها وجود دارد، بین هر دریا با دیگری یك دیوارهی آب از سطح آب دریا تا كف آن كشیده شده است و حتی همراه با جذر و مد نیز حركت میكند و جابهجا میشود و از طغیان بین دو دریا جلوگیری به عمل میآورد. اما عملكرد این جدارهی آبی به چه صورت است؟
این جدارهی آبی بر اساس تبدیل آب انجام وظیفه مینماید. بدینگونه آبی كه از دریای اول به دریای دوم وارد میشود این برزخ آن را دگرگون میكند. مثلاً اگر درجهی حرارت آب یكی از دریاها 27.5 درجه باشد و درجهی حرارت آب دریای دیگر فقط 27 درجه باشد، هنگام عبور آب دریای اول به دریای دوم دیوارهی موجود بین آن دو باعث كاهش درجهی حرارت آن به میزان 5/0 درجه شده، هنگام ورود دریای مجاور حرارت آن به 27 درجه میرسد و همینطور در همان موقع اگر آبی از دریای دوم وارد دریای اول شود 5/0درجه به حرارت آن افزوده میشود و دمای آن به 27.5 درجه میرسد. همچنین میزان نمك نیز به همین صورت تنظیم میگردد. بنابراین در واقع وظیفهی آن دیواره، ایجاد تعادل در ویژگیهای آبی است كه از یك دریا وارد دریای دیگر میگردد تا متناسب با ویژگیهای همدیگر گردند. آیا با این وجود بین این دو دریا طغیان صورت میگیرد؟ اگر ما دو نمونه آب یكی قرمز و دیگری زرد داشته باشیم و آن دو را با هم مخلوط كنیم طغیان این دو آب عبارت از غلبهی صفات یكی بر دیگری است. وظیفهی «برزخ» در آیهی فوق جلوگیری از همین طغیان است. هیچ تودهی آبی بدون اخذ اجازهی عبور از مرز تعیین شده، حق ورود به دریای دیگر را ندارد.
بنابراین آیهی مَرَجَ الْبَحْرَینِ یلْتَقِیانِ * بَینَهُمَا بَرْزَخٌ لا یبْغِیانِ اختلاط را اثبات و طغیان را نفی مینماید. اما این مسئله كه در ابتدا این طور به ذهن متبادر میشود كه آیهی اول اختلاط را اثبات و آیهی دوم آن را نفی میكند، اشتباه است چرا كه آیهی اول اثبات اختلاط وآیهی دوم نفی طغیان است.
و) جدا شدن زمین از یك تودهی به هم پیوسته:
قرآن بیان میدارد كه آسمانها و زمین ابتدا به شكل تودهی عظیمی به هم متصل بوده و سپس از هم جدا گشتهاند و این امری است كه علم بشری امروز بدان رسیده است.
َأَوَلَمْ یرَى الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنْ الْمَاءِ كُلَّ شَیءٍ حَی أَفَلا یؤْمِنُونَ[13] یعنی:آیا كافران نمیبینند كه آسمانها و زمین (در آغاز خلقت به صورت تودهی عظیمی در گسترهی فضا، یكپارچه) بهم متصل بوده و سپس (بر اثر حركات مداوم و انفجارات درونی هولناكی) آنها را از هم جدا ساختهایم (و تدریجاً به صورت جهان كنونی در آوردهایم) و هر چیز زندهای را (اعم از انسان و حیوان و گیاه) از آب آفریدهایم. آیا (دربارهی آفرینش كائنات نمیاندیشند و) ایمان نمیآورند؟
آیا با ارائهی نكات علمی فوق در قرآن مجید، كه بشر قرنها بعد به آن نتایج رسیده است، شكّی باقی میماند كه محمدr رسول خدا بوده و این قرآن را از طرف خداوند دریافت كرده است؟
اعجاز عددی قرآن:
از واژهشماریهای قرآن كریم به دست میآید كه كلمهی دنیا 115 بار و كلمهی آخرت نیز 115 بار در قرآن بهكار رفته است. واژههای نفع و فساد هر كدام با تمام مشتقاتشان 50 بار بهكار رفتهاند. كلمهی «یوم» به معنای روز (بهصورت مفرد) 365 بار به تعداد روزهای سال و به صورت مُثنّی و جمع 30 بار به تعداد روزهای ماه استعمال شده است. كلمهی «شهر» به معنای ماه 12 بار، به تعداد ماههای سال به كار رفته است. همچنین «حیات» و «موت» هر كدام 145 بار، «ملائك» و «شیطان» هر كدام 88 بار، «محبت» و «اطاعت» 83 بار، «شدت» (سختی) و «صبر» 102 بار، «جهر» (آشكار) و «علانیه»(آشكار) 16 بار، «ابلیس» و «استعاذه» 11 بار، «جهنم» با مشتقات آن و «جنّت» با مشتقات آن 77 بار، «مجازات» 117 بار و «مغفرت» 234 بار یعنی 2 برابر آن، «نور» و «ظلمت» با مشتقاتشان 24 بار، «قل» و قالوا» 332 بار آمدهاند. این قبیل توافقهای عددی، كه فراوان و در سراسر قرآن كریم وجود دارد، نشان دیگری است از اینكه، قرآن، كلام الهی و وحی خداوندی است و حتی هر كلمهای از آن حسابی دارد. به این جهت است كه پروردگار توانا در سورهی بقره میفرماید:
وَإِنْ كُنتُمْ فِی رَیبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنتُمْ صَادِقِینَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِینَ[14] یعنی: و اگر در آنچه بر بندهی خود نازل كردهایم، دچار شك و دودلی هستید، سورهای همانند آن بیاورید و گواهان خود را جز خدا فرا خوانید، اگر راستگو و درستكارید. و اگر نتوانستید كه چنین كنید – و هرگز نخواهید توانست- پس خود را از آتشی كه سوخت آن انسان و سنگ است بهدور دارید. آتشی كه برای كافران آماده گشته است.
آیا واقعاً عقل سلیم و وجدان سالم قبول میكند كه این كتاب ساخته و پرداخته دست هیچ انسانی حتی انسآنهای دانشمند در این عصر پیشرفت و ترقی است؟[15]
ارجاعات
------------------------------------
[1] - قرآن كریم، سورهی یونس، آیهی57.
[2] - قرآن كریم، سورهی المائده، آیات 15و16.
[3] - قرآن كریم، سورهی ص ، آیات87و88.
[4] - قرآن كریم، سورهی ملك، آیهی15.
[5]- قرآن كریم، سورهی النمل، آیهی88.
[6]- قرآن كریم، سورهی الزخرف، آیهی10.
[7]- قرآن كریم، سورهی المرسلات، آیهی25.
[8]- قرآن كریم، سورهی الرحمن، آیهی33.
[9]- قرآن كریم، سورهی الذاریات، آیهی49.
[10]- «وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجاً وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَنِینَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُمْ مِنْ الطَّیبَاتِ أَفَبِالْبَاطِلِ یؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ هُمْ یكْفُرُونَ» النحل/72 و «فَاطِرُ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجاً وَمِنْ الأَنْعَامِ أَزْوَاجاً یذْرَؤُكُمْ فِیهِ لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ» قرآن كریم، سورهی شوری، آیهی11.
[11]- قرآن كریم، سورهی القیامة، آیات 3و4.
[12]- قرآن كریم، سورهی الرحمن، آیات19تا21.
[13]- قرآن كریم، سورهی الانبیاء، آیهی30.
[14]- قرآن كریم، سورهی البقره ، آیهی24.
[15]- جهت توضیح بیشتر در زمینهی اعجاز قرآن میتوان به كتاب «وحیانی بودن قرآن» (زیر چاپ) مراجعه كرد.
نظرات